تراشِ دست هایت
وامدار زیبایی است
و انگشتانت شرابِ نور را هم می زنند
با موسیقی نگاه
و آوازِ احساس
تا خمخانة آسمان، رنگِ سرخ گیرد
دست های تو در گردنِ شعر می پیچد!
مگر چه قدر سر در گریبانت نهاده بودم
که پیچک ها آمدند
و نیلوفر بافتند بر تن هایمان؟!
پروانه ها که ژاله پیاله ام را نوشیدند
عسل
خانه ی بوسه ها شد؟!...