هیچ کس باور نمی کند
من ماهیگیر فقیری بودم
که یک شب اقیانوس را به تختخوابم آوردم
و صبح روز بعد
بیشتر از همه ی صیادان جهان
درشت ترین مروارید جهان را
از میان ران هایش دزدیدم!
نگاه کن!
دست در جیبم می برم
تا زمان را مانند توری پاره کنم
و آخرین سکه های غرورم را
از لای دستمال ها
و بلیط های باطله بیرون بکشم!...